رمضان آمد و دارم خبری بهتر از این
مژده ای دیگر و لطف دگری بهتر از این
گر چه باشد سپر آتش دوزخ صومش
لیک با این همه دارد سپری بهتر از این
رمضان! ای که دهی مژده میلاد حسن
به خدا نیست به عالم خبری بهتر از این
میلاد دومین اختر تابتاک آسمان ولایت مبارک
ابومحمد حسن بن علی بن محمد (به عربی: أبو محمّد الحسن بن علیّ بن محمّد؛ زادهٔ ۸ ربیعالثانی ۲۳۲ هجری قمری برابر با ۸۴۶ میلادی در مدینه – درگذشتهٔ ۸ ربیعالاول ۲۶۰ هجری قمری برابر با ۸۷۴ میلادی در سامرا) ملقب به ابن الرضا و معروف به عسکری، یازدهمین امامشیعیان دوازده امامی پس از پدرش هادی و قبل از پسرشمهدی بود. او و پدرش امامین عسکریین نامیده میشوند زیرا شهر سامرا — که مجبور به زندگی در آن بودند — در واقع یک اردوگاه سجاد • باقر • صادق
وی بیشتر طول عمرش را در حبس خانگی به سر برد؛ مخصوصاً به دلیل قول مشهوری که بیان میکرد وی صاحب فرزندی خواهد شد که بهعنوان منجی آخرامانقیام خواهد کرد تا زمین را از عدالت پر کند. حسن عسکری طی سالهای امامت خود در سامرا تحت محدودیتهای اعمالشده از سوی خلافت عباسیان میزیست. وی زیر نظر جاسوسان خلیفههای وقت بود و لذا نمیتوانست با شیعیان ارتباط آزادانه داشته باشد و تنها خواص اصحابش با وی شخصاً ارتباط داشتند. وی در سال ۲۶۰ ه.ق بیمار شد.معتمد، خلیفهٔ عباسی، چند نفر مراقب به همراه پزشک و قاضی القضات را بر بالین وی فرستاد. نهایتاً وی در اثر این بیماری در ۸ ربیعالاول آن سال مقارن با اول ژانویه ۸۷۴ درگذشت. بهنوشتهٔ منابع شیعی، عاقبت به دستور معتمدخلیفهٔ عباسی مسموم، و در سامرا در کنار قبر پدرش علی هادی مدفون شد. او پس از انجام مراسم در منزلش دفن شد.[۱][۲] بنا بر روایت شیخ طوسی، عثمان بن سعید در طول بیماری حسن عسکری بر بالین وی بود و مراسم غسل و خاکسپاری را به جا آورد.[۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹]
حسینا و ما نسیت حسینا عشق بی تکراری عزت بی پایان
از قدیمم با تو یا قدیم الاحسان سلام ای تشنه ی فرات
سلام ای چشمه ی حیات سلام ای کشتی نجات
شد نام تو بر سینه حک یا لیتنا کنا معک
آه از آخرامان
آقا کمک
محرم بهار نوکری محرم محرم تو شور می محرم
در دل ما تازه این غم دیرینه ست بوی اسفند آمد زندگی شیرین است
دیوانه ی دیوانه ام مهمان این میخانه ام
چای تو شد پیمانه ام حسینا و ما نسیت حسینا
حسینا و ما نسیت حسینا عشق بی تکراری عزت بی پایان
از قدیمم با تو یا قدیم الاحسان سلام ای تشنه ی فرات
سلام ای چشمه ی حیات سلام ای کشتی نجات
شد نام تو بر سینه حک یا لیتنا کنا معک
آه از آخرامان
آقا کمک
محرم بهار نوکری محرم محرم تو شور می محرم
در دل ما تازه این غم دیرینه ست بوی اسفند آمد زندگی شیرین است
دیوانه ی دیوانه ام مهمان این میخانه ام
چای تو شد پیمانه ام حسینا و ما نسیت حسینا
اینهمه لاف زن و اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالهاست منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم
اللهم عجل لولیک الفرج
درباره این سایت